خرمشهر،
شهر استقامت و بردباری، عروس شهرهای ایثارگری، مقاومت و گذشت، شهر آلالههای داغدار، ساحل اروند رود آرام، نخلهای سربریده، نگین سرافرازی غیرت و افتخار در تارک ایران اسلامی "آزادیت مبارک".
۲۵سال از آن حادثه شگفت میگذرد، سالهایی پر از رازهای سر به مهر که هر قصه شهامت آن عهدی است با معشوق و حدیث سلحشوری و استقامت آن تا ابد در دل تاریخ افتخار این ملت جاودانه خواهد ماند.
بازگشتهایم به سالهای نه چندان دور، سالهای اسارت و خون و خمپاره، به شهریور ۵۹به روزگارانی که بازی قشنگ کودکان خرمشهری در زیر آتش گلوله و خمپاره ناتمام ماند.
روزهایی که در فراق تو بر سجاده سوخته سبزههایت، نماز میخواندیم و مرثیه سوزناک شهادت غریبانه یارانت را در اوج دلتنگی بر اروند، زمزمه میکردیم.
خرمشهر خونین شهر شده بود تا طلعت این افتخار و غرور آفرینی در افق غربت و مظلومیت رزم آوران غرقه در خون تجلی دیگری یابد.
در آن روزهای تلخ اسارت و خون، طعم زهر فراق چشیدی، پرواز پرستوها را به ملکوت نظاره کردی، نخلهای آزاده را در جلو چشمانت سر بریدند و بر روی اروندت خونها فشاندند.
در خیال خرمشهر که کنار اروند آرام نشسته بود هیچ صدای خمپارهای نبود، نخلستانهایش صدای چرخهای تانک، توپ، خمپاره و آتش افروزی را تا آن روز نشنیده بودند تا اینکه خرمشهر خونین شهر شد.
بیشک اگر نبود شانههای امن شلمچه، لالایی صبورانه اروند و استواری نخلهای بیسرت، زیر بار این همه مصیبت تکه تکه میشدی.
آری تو ۵۷۵روز را در اسارت و اضطراب گذراندی تا اینکه در روز سوم خرداد اشک و لبخند در هم آمخیت و وطن دوباره تو را چون کودکی آرام در آغوش گرم خود فشرد و بر استواری، سلحشوری و استقامت لبخند زد.
کارون هنوز هم متبرک به آب وضوی شیرمردانی است که مردانه جنگیدند و با سینهای ستبر در مقابل آماج تیرهای زهر آهگین دشمنان مرز و بوم مقاومت کردند.
یاد آن آلالههایی بخیر که در شب هجوم بعثیها بر تجاوزگران تاختند و در سپیده دم سراسر حماسه نبرد در عین شجاعت و سرو قامتی شهد شهادت را نوشیدند.
هنوز هم کوچه پس کوچه هایت بوی پیراهن جهان آرا و فهمیدهها را میدهد.
"محمد جان نبودی ببینی شهر آزاد گشته خون یارانت پرثمر گشته".
روح آسمانی تو با کدام افق روشن تلاقی یافت که اینگونه یارای ماندن نداشتی و سبک بال و رها در آسمان عبودیت پر و بال گشودی.
یارانی که عشق و دلدادگی به وصال حق در وجودشان موج میزد و آرام و قرار ماندن را از آنها ربوده بود.
آنها تعلق به این دنیای مادی نداشتند پس باید اوج میگرفتند، غنچههای نو شکفتهای که غرور جوانی را با غیرت و شهامت پیوند زده و برای گذشتن از تعلقات دنیوی با کوله باری از معرفت، ریسمان دل خود را تا عرش کبریایی پیوند زدند.
خاکیان این دشت، روزگاری بال در بال ملایک بودند و اکنون فاصله خاک تا افلاک را در چشم برهم زدنی طی کردند.
یاران سرزمین نور و آیینه در غربت جنگیدند و پیکرهاشان زیر تانکهای دشمن تکه تکه شد، غریبانه پرکشیدند و مخلصانه پرپر شدند، افتخاری که تنها نصیب عدهای خاص از بندگان مخلص خدا میشود و شهد وصال آن تنها بر جان "مستان الست" گوارا میآید.
امروز روز حماسه و حماسه آفرینی است، روز عملیات بیتالمقدس ، شور و نشاط خاص در بین رزمندگان به چشم میخورد، گویی که به این زمان و مکان تعلق ندارند، نمادی از آسمانی شدن.
یاد باد آن سلحشوریها، نفسهای عاشورایی رزمندگانی که با ذکر "امن یجیب" به میدان جنگ میرفتند، پیشانی بند یا زهرا (س)، یا علی و یا حسین که قوت قلب رزمندگان بود و چفیهها و پلاکهای به خون نشستهای که گاهی تنها یادگاری از آنان بود.
رمز عملیات به نام مقدس علی بن ابیطالب (ع) متبرک شد و یاران "یا علی گفتند و عشق آغاز کردند".
زندگی زیباست و گردش خون در رگهای زندگی شیرین است اما ریختن آن در پای محبوب و وصال حق شیرین تر.
آری سوم خرداد سپیده دمی بود که گلواژه مقدس اذان بر مناره بلندت سکوت سنگین دشت را بر هم زد و آلالهها زیر زنجیر تانکها روییدند تا تو آزاد و رها برخیری و شاخسار خوشبختیات را به دورترین کهکشانها پیوند زنی.
"آزادیت مبارک"
---> خرمشهر.ایرنا.ازادی.
ارسال خبر: ۱۱:۱۳ پنجشنبه، ۳ خرداد ۱۳۸۶ نسخه قابل چاپ